زبانحال حضرت قاسم با سیدالشهدا علیهالسلام
شاعر : مهدی قربانی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : مسمط
ابناءِ مجـتـبی همه بر این عـقـیـدهاند مـا را بـرایِ یــاریِ تـو آفـریــدهانـد
پیش از ازل به نامِ تو ما را خریدهاند از باغِ لاله غنچه برایِ تو چـیـدهاند
اصلاً برایِ کـشته شدن برگـزیدهاند
جـز نـامِ تـو نـبـُردم و آوازهام نـشـد چیزی به جز غمِ تو غـمِ تازهام نشد
غیر از لباس و جامه که شیرازهام نشد غصه نخـور اگر زره انـدازهام نشد
عـمـامه بینِ خـیـمه بـرایم بـریـدهاند
از خـیـمه تا کـنارِ من آقا شـتاب کن حـالا که من فِـتادهام از پا شتاب کن
مشکل شدهست کارِ من اینجا شتاب کن تا ننگـری مقـطع الاعضا شتاب کن
اینها سواره بر سرِ جسمم رسیدهاند
نایی نـمانـده در نفـسـم بینِ صحـبـتم از حد گذشته کارِ من و این مصیبتم
از راهِ دور گر که ندیـدی چه حالـتم یا سنگ میخورد به لبم یا به صورتم
با هر طریق، خونِ مرا هم مکیدهاند
شد گرد و خاک و در نظرم مثلِ مِه شده پیچیده پیکر من و همچون گره شده
دریـایِ زخـم، این بدنِ بی زره شده یک استخوان نمانده مگر اینکه لِه شده
جمعی به چکمه طعمِ عسل را چشیدهاند
|